معنی فارسی improvidence

B2

عدم تدبیر یا ناکامی در برنامه‌ریزی برای آینده.

Lack of foresight or care in planning for the future.

example
معنی(example):

ناکامی او در برنامه‌ریزی موجب مشکلات مالی شد.

مثال:

His improvidence led to financial troubles.

معنی(example):

ناکامی در برنامه‌ریزی می‌تواند پیامدهای جدی داشته باشد.

مثال:

Improvidence can have serious consequences.

معنی فارسی کلمه improvidence

: معنی improvidence به فارسی

عدم تدبیر یا ناکامی در برنامه‌ریزی برای آینده.