معنی فارسی improvidently
B1به معنای انجام کارها بدون فکر و تدبیر مناسب است.
In a way that shows a lack of foresight or care for the future.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرمؤثر عمل کرد و تمام پساندازش را خرج کرد.
مثال:
He acted improvidently by spending all his savings.
معنی(example):
سرمایهگذاری به طور غیرمؤثر میتواند منجر به مشکلات مالی شود.
مثال:
Investing improvidently can lead to financial trouble.
معنی فارسی کلمه improvidently
:
به معنای انجام کارها بدون فکر و تدبیر مناسب است.