معنی فارسی improvidentially
B1به معنای انجام کارها بدون تدبیر یا برنامهریزی مناسب است.
In a manner that is not planned or thought out; lacking foresight.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرمؤثر کیف پولش را در خانه گذاشت.
مثال:
She improvidentially left her wallet at home.
معنی(example):
تصمیمات غیرمؤثر او به مشکلاتی منجر شد.
مثال:
His improvidentially made decisions led to difficulties.
معنی فارسی کلمه improvidentially
:
به معنای انجام کارها بدون تدبیر یا برنامهریزی مناسب است.