معنی فارسی inactivated
B1به معنی اینکه یک سیستم یا حساب کاربری به حالت غیرفعال درآمده است.
Made inactive or not operational.
- verb
verb
معنی(verb):
To make inactive.
example
معنی(example):
حساب به دلیل عدم فعالیت غیرفعال شده است.
مثال:
The account has been inactivated due to inactivity.
معنی(example):
این سرویس ماه گذشته غیرفعال شد.
مثال:
The service was inactivated last month.
معنی فارسی کلمه inactivated
:
به معنی اینکه یک سیستم یا حساب کاربری به حالت غیرفعال درآمده است.