معنی فارسی inburning

B1

عمل یا فرآیند سوختن درون یک ماده، معمولاً در زمینه‌های شیمیایی یا مهندسی.

The process of burning that occurs within a substance or system.

example
معنی(example):

فرآیند سوختن داخلی سوخت کارآمد بود.

مثال:

The inburning process of the fuel was efficient.

معنی(example):

سوختن داخلی یک عامل کلیدی در واکنش‌های احتراق است.

مثال:

Inburning is a key factor in combustion reactions.

معنی فارسی کلمه inburning

: معنی inburning به فارسی

عمل یا فرآیند سوختن درون یک ماده، معمولاً در زمینه‌های شیمیایی یا مهندسی.