معنی فارسی incensement

B1

بخور دادن، عمل یا فرآیند دادن بخور برای ایجاد عطر در فضا.

The act of using incense, particularly in a ceremonial context.

example
معنی(example):

بخور دادن در این رویداد مورد استقبال حاضران قرار گرفت.

مثال:

The incensement at the event was well received by the attendees.

معنی(example):

بخور دادن می‌تواند تجربه کلی یک گردهمایی را بهبود بخشد.

مثال:

Incensement can enhance the overall experience of a gathering.

معنی فارسی کلمه incensement

: معنی incensement به فارسی

بخور دادن، عمل یا فرآیند دادن بخور برای ایجاد عطر در فضا.