معنی فارسی inconditional
B2بدون قید و شرط، به معنای عدم وجود هیچ گونه شروط یا محدودیت.
Not subject to any conditions; absolute or unconditional.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عشق گاهی میتواند بدون قید و شرط و خالص باشد.
مثال:
Love can sometimes be inconditional and pure.
معنی(example):
حمایت بدون قید و شرط از دوستان در زمانهای سخت بینظیر است.
مثال:
Inconditional support from friends is invaluable during tough times.
معنی فارسی کلمه inconditional
:
بدون قید و شرط، به معنای عدم وجود هیچ گونه شروط یا محدودیت.