معنی فارسی incongruently
B1به طور ناهماهنگ به معنای عدم تطابق یا انطباق با انتظارات یا استانداردها است.
In a manner that does not correspond or align with expected norms.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طریقی ناهماهنگ با آنچه در آن موقعیت انتظار میرفت صحبت کرد.
مثال:
She spoke incongruently to what was expected in that situation.
معنی(example):
رنگها در نقاشی به طرز ناهماهنگ چیده شدهاند.
مثال:
The colors in the painting are arranged incongruently.
معنی فارسی کلمه incongruently
:
به طور ناهماهنگ به معنای عدم تطابق یا انطباق با انتظارات یا استانداردها است.