معنی فارسی inconjoinable
B1غیرقابل ترکیب، به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند چیز نمیتوانند به هم متصل یا ترکیب شوند.
Not able to be joined together.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دو تکه از این پازل نمیتوانند به هم وصل شوند.
مثال:
Two pieces of this puzzle are inconjoinable.
معنی(example):
در برخی از زمینهها، این مفاهیم غیرقابل ترکیب در نظر گرفته میشوند.
مثال:
In certain contexts, these concepts are considered inconjoinable.
معنی فارسی کلمه inconjoinable
:
غیرقابل ترکیب، به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند چیز نمیتوانند به هم متصل یا ترکیب شوند.