معنی فارسی inconsolability

B1

بی‌تابی به معنای عدم توانایی در دلداری دادن به کسی در زمان اندوه.

The state of being inconsolable; inability to be comforted.

example
معنی(example):

ناامیدی او بعد از این که عزیزش را از دست داد، واضح بود.

مثال:

Her inconsolability after the loss was evident.

معنی(example):

ناامیدی کودک بعد از حادثه دل‌خراش بود.

مثال:

The inconsolability of the child after the accident was heartbreaking.

معنی فارسی کلمه inconsolability

: معنی inconsolability به فارسی

بی‌تابی به معنای عدم توانایی در دلداری دادن به کسی در زمان اندوه.