معنی فارسی incorrodible
B2توانایی مقاومت در برابر خوردگی و زنگ زدن.
Capable of resisting corrosion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمههای ضد زنگ با افتخار در پارک ایستاده بودند.
مثال:
The incorrodible statues stood proudly in the park.
معنی(example):
این ماده به خاطر ویژگی ضد زنگ بودنش در طول زمان معروف است.
مثال:
This material is known for being incorrodible over time.
معنی فارسی کلمه incorrodible
:
توانایی مقاومت در برابر خوردگی و زنگ زدن.