معنی فارسی increscence
B1رشد یا بزرگ شدن، به ویژه در مورد گیاهان.
The process of growth or increase, particularly in botanical contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
رشد گیاه نشاندهنده سلامت آن بود.
مثال:
The increscence of the plant showed its health.
معنی(example):
مشاهده رشد نویدبخش برداشت خوب بود.
مثال:
Observing the increscence gave hope for a good harvest.
معنی فارسی کلمه increscence
:
رشد یا بزرگ شدن، به ویژه در مورد گیاهان.