معنی فارسی increscent
B2در حال بزرگ شدن، به خصوص در مورد ماه.
Growing in size or intensity; typically refers to the moon's phases.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ماه در حال بزرگ شدن شب را روشن کرد.
مثال:
The increscent moon illuminated the night.
معنی(example):
یک مرحله در حال بزرگ شدن میتواند نشانهای از تغییرات پیش رو باشد.
مثال:
An increscent phase can be a sign of upcoming change.
معنی فارسی کلمه increscent
:
در حال بزرگ شدن، به خصوص در مورد ماه.