معنی فارسی inctirate

B1

یک نوع گیاه خاص که ممکن است در فسیل‌ها یافت شود.

A botanical term referring to a type of plant, especially one found in fossils.

example
معنی(example):

دانشمندان در میان فسیل‌ها، درختچه‌ای را پیدا کردند.

مثال:

The scientists found the inctirate among the fossils.

معنی(example):

درختچه‌ای اطلاعات جدیدی درباره‌ی اکوسیستم ارائه داد.

مثال:

The inctirate revealed new information about the ecosystem.

معنی فارسی کلمه inctirate

: معنی inctirate به فارسی

یک نوع گیاه خاص که ممکن است در فسیل‌ها یافت شود.