معنی فارسی incurvity

B1

خمیری یا انحنا که نشان‌دهنده نوعی شکل یا ساختار خاص است.

The quality or state of being curved or bent.

example
معنی(example):

خمیدگی شیء بسیار مشهود بود.

مثال:

The incurvity of the object was quite pronounced.

معنی(example):

آنها خمیدگی را اندازه‌گیری کردند تا شکل آن را تعیین کنند.

مثال:

They measured the incurvity to determine its shape.

معنی فارسی کلمه incurvity

: معنی incurvity به فارسی

خمیری یا انحنا که نشان‌دهنده نوعی شکل یا ساختار خاص است.