معنی فارسی incurvous

B1

دارای انحنای خاص یا منحنی‌وار که می‌تواند در زمینه طراحی یا اشیاء کاربرد داشته باشد.

Having an incurvature; bent or curved inward.

example
معنی(example):

طراحی خمیده صندلی ارگونومیک است.

مثال:

The incurvous design of the chair is ergonomic.

معنی(example):

نوشته خمیده او سخت خوانده می‌شود.

مثال:

Her incurvous handwriting is hard to read.

معنی فارسی کلمه incurvous

:

دارای انحنای خاص یا منحنی‌وار که می‌تواند در زمینه طراحی یا اشیاء کاربرد داشته باشد.