معنی فارسی indiscovered
B2ناشناخته، چیزی که هنوز کشف نشده است.
Not discovered or recognized.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بسیاری از گونههای ناشناخته در اقیانوس وجود دارند.
مثال:
There are many indiscovered species in the ocean.
معنی(example):
او درباره گنجینههای ناشناخته دنیای باستان نوشت.
مثال:
He wrote about the indiscovered treasures of the ancient world.
معنی فارسی کلمه indiscovered
:
ناشناخته، چیزی که هنوز کشف نشده است.