معنی فارسی indissolubleness

B1

پایداری، صفتی که به چیزی اطلاق می‌شود که قابل از بین رفتن یا جدا شدن نیست.

The quality of being incapable of being dissolved or separated.

example
معنی(example):

دوستی آنها پس از سال‌ها نشان‌دهنده پایداری‌اش بود.

مثال:

The indissolubleness of their friendship was evident after many years.

معنی(example):

فیلسوفان درباره‌ی پایداری برخی حقایق بحث می‌کنند.

مثال:

Philosophers discuss the indissolubleness of certain truths.

معنی فارسی کلمه indissolubleness

:

پایداری، صفتی که به چیزی اطلاق می‌شود که قابل از بین رفتن یا جدا شدن نیست.