معنی فارسی indistinguished
B2غیرقابل تشخیص، به معنای نبودن ویژگیهای برجسته یا متمایز.
Not marked by any notable or distinctive qualities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک کارنامه غیرقابل تشخیص داشت که فاقد دستاوردهای قابل توجه بود.
مثال:
He had an indistinguished career, lacking notable achievements.
معنی(example):
این کتاب به دلیل سبک نوشتاری غیرقابل تشخیصش مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The book was criticized for its indistinguished writing style.
معنی فارسی کلمه indistinguished
:غیرقابل تشخیص، به معنای نبودن ویژگیهای برجسته یا متمایز.