معنی فارسی infarction

C1

انفارکتوس، به معنای عارضه‌ای پزشکی که در آن یک ناحیه از بافت به دلیل کمبود خون مرده می‌شود.

A medical condition where a part of tissue dies due to lack of blood supply.

noun
معنی(noun):

The process which causes an infarct.

معنی(noun):

An infarct.

example
معنی(example):

او سال گذشته دچار انفارکتوس شد.

مثال:

He suffered an infarction last year.

معنی(example):

انفارکتوس می‌تواند بسیار جدی باشد.

مثال:

An infarction can be very serious.

معنی فارسی کلمه infarction

: معنی infarction به فارسی

انفارکتوس، به معنای عارضه‌ای پزشکی که در آن یک ناحیه از بافت به دلیل کمبود خون مرده می‌شود.