معنی فارسی infestious

B1

خصوصیتی که نشان می‌دهد که موجودی می‌تواند به دیگران آسیب برساند.

Having the capacity to cause infestation or spread harm.

example
معنی(example):

طبیعت آفت‌زای این گونه کنترل آن را دشوار کرد.

مثال:

The infestious nature of the species made it difficult to control.

معنی(example):

موجودات آفت‌زا در شرایط مناسب به سرعت گسترش می‌یابند.

مثال:

Infestious organisms spread rapidly in favorable conditions.

معنی فارسی کلمه infestious

: معنی infestious به فارسی

خصوصیتی که نشان می‌دهد که موجودی می‌تواند به دیگران آسیب برساند.