معنی فارسی infestivity
B1درجهای که یک گونه یا موجود میتواند به میزان قابل توجهی محیطی را آلوده کند.
The quality or state of being infested, particularly with harmful organisms.
- NOUN
example
معنی(example):
میزان آلودگی این گونه برای کشاورزان نگرانکننده بود.
مثال:
The infestivity of the species was alarming to the farmers.
معنی(example):
مطالعات نشان میدهند که میزان آلودگی برخی باکتریها در حال افزایش است.
مثال:
Studies show the infestivity of certain bacteria is increasing.
معنی فارسی کلمه infestivity
:
درجهای که یک گونه یا موجود میتواند به میزان قابل توجهی محیطی را آلوده کند.