معنی فارسی inflatedly
B1به شکل اغراقآمیز یا بیش از حد بزرگ شده.
In an exaggerated manner or excessively expanded.
- ADVERB
example
معنی(example):
بادکنک برای جشن به طرز زیادی بزرگ شده بود.
مثال:
The balloon was inflatedly large for the party.
معنی(example):
او دستاوردهایش را به طرز اغراقآمیزی به نمایش گذاشت تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
She presented her achievements inflatedly to impress others.
معنی فارسی کلمه inflatedly
:به شکل اغراقآمیز یا بیش از حد بزرگ شده.