معنی فارسی influxible
B1قابل تغییر و انعطافپذیر، به ویژه در پاسخ به شرایط جدید.
Capable of allowing or managing influx; adaptable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیستم به گونهای طراحی شده است که به تغییرات سازگار باشد.
مثال:
The system is designed to be influxible in order to adapt to changes.
معنی(example):
داشتن سیاستهای قابل ورود در یک بازار پویا اهمیت دارد.
مثال:
It is important to have influxible policies in a dynamic market.
معنی فارسی کلمه influxible
:قابل تغییر و انعطافپذیر، به ویژه در پاسخ به شرایط جدید.