معنی فارسی influxibly
B1به روش یا حالتی که قابل ورود باشد، به تغییرات و نیازهای جدید پاسخ دهد.
In a manner that allows influx or adaptation.
- ADVERB
example
معنی(example):
پروژه به گونهای قابل ورود برنامهریزی شده بود تا نیازهای آینده را در بر گیرد.
مثال:
The project was planned influxibly to accommodate future demands.
معنی(example):
ما باید به صورت قابل ورود درباره روندهای بازار فکر کنیم.
مثال:
We must think influxibly about market trends.
معنی فارسی کلمه influxibly
:به روش یا حالتی که قابل ورود باشد، به تغییرات و نیازهای جدید پاسخ دهد.