معنی فارسی infraposed
B1چیزی که زیر یا میان دیگر اجزا قرار دارد و معمولاً به عنوان حمایتکننده عمل میکند.
Something that has been positioned beneath or within something else.
- OTHER
example
معنی(example):
ساختار قرار داده شده زیر، پشتیبانی اضافی فراهم میآورد.
مثال:
The infraposed structure provides extra support.
معنی(example):
عناصر قرار داده شده زیر در طراحی، دوام را افزایش میدهند.
مثال:
Infraposed elements in the design enhance durability.
معنی فارسی کلمه infraposed
:چیزی که زیر یا میان دیگر اجزا قرار دارد و معمولاً به عنوان حمایتکننده عمل میکند.