معنی فارسی inhospitableness
B2عدم مهماننوازی و غیرقابل سکونت بودن یک مکان.
The quality of being unwelcoming or not hospitable.
- NOUN
example
معنی(example):
بیمهمانی این منطقه سفر را برای مسافران دشوار کرد.
مثال:
The inhospitality of the area made it difficult for travelers.
معنی(example):
آنها در روستای دورافتاده بدون سرپناه مناسب با بیمهمانی روبرو شدند.
مثال:
They faced inhospitaleness in the remote village without proper shelter.
معنی فارسی کلمه inhospitableness
:عدم مهماننوازی و غیرقابل سکونت بودن یک مکان.