معنی فارسی innaturally

B1

به طوری غیرطبیعی، به شکلی که با انتظار یا استانداردهای عادی همخوانی ندارد.

In a manner not natural or typical; artificially.

example
معنی(example):

او به طور غیرطبیعی صحبت کرد و باعث شد مردم نسبت به صداقت او تردید کنند.

مثال:

He spoke innaturally, making people doubt his sincerity.

معنی(example):

گل‌ها امسال به طرز غیرطبیعی زود شکفته شدند.

مثال:

The flowers bloomed innaturally early this year.

معنی فارسی کلمه innaturally

: معنی innaturally به فارسی

به طوری غیرطبیعی، به شکلی که با انتظار یا استانداردهای عادی همخوانی ندارد.