معنی فارسی innerves

B1

تاثیر منفی بر روی افراد یا گروهی از افراد.

To cause a feeling of discomfort or tension in others.

example
معنی(example):

این تجربیات شرکت‌کنندگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

مثال:

These experiences innerves the participants.

معنی(example):

نظرات او اغلب باعث ناراحتی جمعیت می‌شود.

مثال:

His comments often innerves the audience.

معنی فارسی کلمه innerves

: معنی innerves به فارسی

تاثیر منفی بر روی افراد یا گروهی از افراد.