معنی فارسی inpayment

B1

پرداختی که به طور فوری یا در مرحله‌ای خاص در قرارداد انجام می‌شود.

A payment made as part of a contract or agreement, often in advance.

example
معنی(example):

قرارداد شامل یک بند پرداخت اولیه برای تسویه زودهنگام بود.

مثال:

The contract included an inpayment clause for early settlement.

معنی(example):

گزینه‌های پرداخت اولیه در توافق‌نامه مشخص شده بودند.

مثال:

Inpayment options were detailed in the agreement.

معنی فارسی کلمه inpayment

:

پرداختی که به طور فوری یا در مرحله‌ای خاص در قرارداد انجام می‌شود.