معنی فارسی interassured
B1احساس اطمینان مشترک، حالت اعتماد متقابل بین افراد یا گروهها.
Having mutual assurance or confidence in each other.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها پس از جلسه با مدیریت احساس اطمینان متقابل کردند.
مثال:
They felt interassured after the meeting with management.
معنی(example):
احساس اطمینان متقابل محیطی حمایتی ایجاد میکند.
مثال:
Being interassured creates a supportive environment.
معنی فارسی کلمه interassured
:احساس اطمینان مشترک، حالت اعتماد متقابل بین افراد یا گروهها.