معنی فارسی interassuring
B1ارامشبخش، کسی یا چیزی که احساس آرامش را به دیگران منتقل کند.
Providing assurance or comfort to others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پیام آرامشبخش، اعصاب همه را آرام کرد.
مثال:
The interassuring message calmed everyone's nerves.
معنی(example):
او سخنان آرامشبخش مربی را انگیزشی یافت.
مثال:
She found the interassuring words of the coach motivating.
معنی فارسی کلمه interassuring
:ارامشبخش، کسی یا چیزی که احساس آرامش را به دیگران منتقل کند.