معنی فارسی interavailable
B1به معنای قابل دسترسی در رابطه با یکدیگر، معمولاً در زمینه اطلاعات یا ابزارها.
Being available in relation to others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ابزارهای متقابل بههمپیوسته امکان یکپارچگی بدون درز را فراهم میکنند.
مثال:
The interavailable tools allow for seamless integration.
معنی(example):
ویژگیهای متقابل آنها تجربه کاربری را بهبود میبخشد.
مثال:
Their interavailable features enhance user experience.
معنی فارسی کلمه interavailable
:به معنای قابل دسترسی در رابطه با یکدیگر، معمولاً در زمینه اطلاعات یا ابزارها.