معنی فارسی intercalare
B1جنبهای از مباحث مربوط به درج، معمولاً در حوزه زمان یا ترتیب.
Referring to the act of inserting or interposing.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم درج کردن در برنامهریزی مهم است.
مثال:
The concept of intercalare is important in scheduling.
معنی(example):
درج در مدیریت دادهها میتواند از سردرگمی جلوگیری کند.
مثال:
Intercalare can help avoid confusion in data management.
معنی فارسی کلمه intercalare
:جنبهای از مباحث مربوط به درج، معمولاً در حوزه زمان یا ترتیب.