معنی فارسی intercalar
B1درج کردن یا وارد کردن در میان یک مجموعه، معمولاً برای تنظیم یا به روز رسانی اطلاعات.
To insert or place something among other items.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید دادههای جدید را در گزارش خود قرار دهیم.
مثال:
We need to intercalar the new data into our report.
معنی(example):
او یافتههای خود را در میان ادبیات موجود قرار خواهد داد.
مثال:
He will intercalar his findings within the existing literature.
معنی فارسی کلمه intercalar
:درج کردن یا وارد کردن در میان یک مجموعه، معمولاً برای تنظیم یا به روز رسانی اطلاعات.