معنی فارسی intercharged
B1تعویض شده، به اقلام یا منابعی که بین اشخاص یا گروهها تعویض شدهاند، اطلاق میشود.
Referring to items or materials that have been exchanged between parties.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کالاهای تعویض شده برای موجودی لیست شدند.
مثال:
The intercharged items were listed for inventory.
معنی(example):
کلیه مواد تعویض شده باید ثبت میشدند.
مثال:
All intercharged materials needed to be documented.
معنی فارسی کلمه intercharged
:
تعویض شده، به اقلام یا منابعی که بین اشخاص یا گروهها تعویض شدهاند، اطلاق میشود.