معنی فارسی intercharging

B1

شارژ متقابل، فرآیند تبادل انرژی یا اطلاعات بین دو یا چند منبع.

The process of exchanging energy or information between two or more sources.

example
معنی(example):

خودروی برقی در ایستگاه در حال شارژ متقابل است.

مثال:

The electric car is intercharging at the station.

معنی(example):

آنها در حال تبادل اطلاعات بین بخش‌ها هستند.

مثال:

They are intercharging information between departments.

معنی فارسی کلمه intercharging

: معنی intercharging به فارسی

شارژ متقابل، فرآیند تبادل انرژی یا اطلاعات بین دو یا چند منبع.