معنی فارسی intercolline

B1

مربوط به یا واقع در بین دو یا چند خط کوه.

Situated or occurring between two or more hills or mountains.

example
معنی(example):

منطقه بین‌کوهی به خاطر چشم‌اندازهای زیبا شناخته شده است.

مثال:

The intercolline area is known for its beautiful landscapes.

معنی(example):

ما از دره‌های بین‌کوهی عبور کردیم.

مثال:

We hiked through the intercolline valleys.

معنی فارسی کلمه intercolline

:

مربوط به یا واقع در بین دو یا چند خط کوه.