معنی فارسی intercolonization
B1فرایند شکلگیری یا تأثیرگذاری دو یا چند مستعمره بر یکدیگر.
The process of colonization involving interactions between two or more colonies.
- OTHER
example
معنی(example):
مستعمرهگذاری بینالمللی میتواند منجر به ترکیب فرهنگها شود.
مثال:
Intercolonization can lead to a blend of cultures.
معنی(example):
فرایند مستعمرهگذاری بینالمللی هویتهای آنها را تغییر داد.
مثال:
The process of intercolonization reshaped their identities.
معنی فارسی کلمه intercolonization
:فرایند شکلگیری یا تأثیرگذاری دو یا چند مستعمره بر یکدیگر.