معنی فارسی intercommoning
B1هماستفاده، به اشتراکگذاری منابع یا امکانات بین دو یا چند جامعه یا گروه.
The act of sharing resources or spaces among different communities.
- OTHER
example
معنی(example):
هماستفاده به جوامع مختلف اجازه میدهد تا منابع خود را به اشتراک بگذارند.
مثال:
Intercommoning allows different communities to share their resources.
معنی(example):
هماستفاده از زمینها منجر به اتحاد قویتری شد.
مثال:
The intercommoning of lands led to a stronger alliance.
معنی فارسی کلمه intercommoning
:
هماستفاده، به اشتراکگذاری منابع یا امکانات بین دو یا چند جامعه یا گروه.