معنی فارسی intercreate
B1ایجاد یا تولید مشترک چیزی با دیگران، به ویژه در هنر یا فرهنگ.
To collaboratively create something, often involving multiple perspectives or inputs.
- VERB
example
معنی(example):
آنها هدف دارند تا آثار هنری را ایجاد کنند که نمایانگر چند فرهنگ باشد.
مثال:
They aim to intercreate art pieces that reflect multiple cultures.
معنی(example):
مجموعه کارگاه شرکتکنندگان را ترغیب کرد تا تصورات خود را بههم پیوند دهند.
مثال:
The workshop encouraged participants to intercreate their visions.
معنی فارسی کلمه intercreate
:
ایجاد یا تولید مشترک چیزی با دیگران، به ویژه در هنر یا فرهنگ.