معنی فارسی intercreated
B1به معنای خلق چیزی با همکاری و تأثیر متقابل بین دو یا چند نفر.
Created together with influence from each participant.
- VERB
example
معنی(example):
دو هنرمند دیدگاههای خود را در یک نقاشی دیواری زیبا به وجود آوردند.
مثال:
The two artists intercreated their visions into a beautiful mural.
معنی(example):
آنها در پروژه همکاری ایدههای خود را به طور مشترک ایجاد کردند.
مثال:
They intercreated their ideas during the collaborative project.
معنی فارسی کلمه intercreated
:
به معنای خلق چیزی با همکاری و تأثیر متقابل بین دو یا چند نفر.