معنی فارسی interdifferentiated

B1

ویژگی‌هایی که به صورت متمایز و مشخص بین دو چیز قرار می‌گیرند.

Having been differentiated or distinguished in relation to each other.

example
معنی(example):

هر دو گونه توسط محققان برای وضوح تفکیک شده‌اند.

مثال:

The two species have been interdifferentiated by researchers for clarity.

معنی(example):

ویژگی‌های متمایز کمک می‌کنند به طبقه‌بندی علمی.

مثال:

Interdifferentiated traits help scientists in classification.

معنی فارسی کلمه interdifferentiated

: معنی interdifferentiated به فارسی

ویژگی‌هایی که به صورت متمایز و مشخص بین دو چیز قرار می‌گیرند.