معنی فارسی interinhibition

B1

سرکوب رفتاری که از یک نشانه یا عامل دیگر ناشی می‌شود.

Suppression of a behavior that arises from another cue or factor.

example
معنی(example):

سرکوب‌های متقابل زمانی رخ می‌دهد که یک رفتار دیگری را سرکوب کند.

مثال:

Interinhibition occurs when one behavior suppresses another.

معنی(example):

در روانشناسی، سرکوب متقابل می‌تواند احساسات متضاد را توضیح دهد.

مثال:

In psychology, interinhibition can explain conflicting emotions.

معنی فارسی کلمه interinhibition

: معنی interinhibition به فارسی

سرکوب رفتاری که از یک نشانه یا عامل دیگر ناشی می‌شود.