معنی فارسی interinsert

B1

درج یا گنجاندن چیزی درون چیزی دیگر.

To insert something within another thing, especially in a relevant context.

example
معنی(example):

ما نیاز داریم که داده‌ها را در سند اصلی درج کنیم.

مثال:

We need to interinsert the data into the main document.

معنی(example):

ویراستار اصلاحات را در متن درج خواهد کرد.

مثال:

The editor will interinsert the corrections in the text.

معنی فارسی کلمه interinsert

: معنی interinsert به فارسی

درج یا گنجاندن چیزی درون چیزی دیگر.