معنی فارسی interknow
B1به معنای درک یا آگاهی از اطلاعاتی است که به یکدیگر مرتبط میشوند.
To know or understand information that is related or interconnected.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید حقایق را قبل از تصمیمگیری بشناسیم.
مثال:
We need to interknow the facts before making a decision.
معنی(example):
پژوهشگران هدف دارند که زمینههای علمی مختلف را بشناسند تا پروژه خود را تقویت کنند.
مثال:
The researchers aim to interknow various scientific fields to enhance their project.
معنی فارسی کلمه interknow
:
به معنای درک یا آگاهی از اطلاعاتی است که به یکدیگر مرتبط میشوند.