معنی فارسی intermandibular

B2

فضایی که بین دو فک پایین در بدن موجود است و ممکن است در جراحی‌های دندانی یا فکی اهمیت داشته باشد.

The space between the lower jaws, significant in specific dental or surgical contexts.

example
معنی(example):

فضای بین فکی می‌تواند در برخی از روش‌های دندانی حیاتی باشد.

مثال:

The intermandibular space can be critical in certain dental procedures.

معنی(example):

جراحان باید مراقب باشند که در حین عمل به ناحیه بین فکی آسیب نزنند.

مثال:

Surgeons must be careful not to damage the intermandibular area during operations.

معنی فارسی کلمه intermandibular

: معنی intermandibular به فارسی

فضایی که بین دو فک پایین در بدن موجود است و ممکن است در جراحی‌های دندانی یا فکی اهمیت داشته باشد.