معنی فارسی intermigration

B2

مهاجرت متقابل، جابه‌جایی و نقل و انتقال گروه‌های انسانی یا موجودات زنده میان مکان‌های مختلف.

The movement of individuals or groups between different regions or areas.

example
معنی(example):

مهاجرت متقابل پرندگان در طول فصل‌های تغییر می‌کند.

مثال:

The intermigration of birds occurs during the changing seasons.

معنی(example):

مهاجرت متقابل بین کشورها می‌تواند به تبادل فرهنگی منجر شود.

مثال:

The intermigration between countries can lead to cultural exchange.

معنی فارسی کلمه intermigration

: معنی intermigration به فارسی

مهاجرت متقابل، جابه‌جایی و نقل و انتقال گروه‌های انسانی یا موجودات زنده میان مکان‌های مختلف.