معنی فارسی interminably
B1بهصورت بیپایان، بهطوری که هیچگونه توقف یا پایانی نداشته باشد.
In a manner that is endless or without a limit.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها در مورد موضوعات trivial بهطور بیپایان صحبت کردند.
مثال:
They talked interminably about trivial matters.
معنی(example):
جلسه بهطور بیپایان ادامه داشت بدون داشتن دستور جلسهای مشخص.
مثال:
The meeting dragged on interminably with no clear agenda.
معنی فارسی کلمه interminably
:
بهصورت بیپایان، بهطوری که هیچگونه توقف یا پایانی نداشته باشد.