معنی فارسی interminister
B1مربوط به دو یا چند وزارت، نشاندهنده همکاری میان وزارتخانهها.
Pertaining to or involving multiple government ministries.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تیم بین وزارتی به طور مشترک روی پروژه کار کرد.
مثال:
The interminister team worked together on the project.
معنی(example):
جلسهای بین وزارتی برای هفته آینده برنامهریزی شده بود.
مثال:
An interminister meeting was scheduled for next week.
معنی فارسی کلمه interminister
:
مربوط به دو یا چند وزارت، نشاندهنده همکاری میان وزارتخانهها.